پسرم به اتفاق مادرش و خاله به مسجد میدان امام حسین رفتند و در مراسم شب قدر شرکت کردند حتما با خودش میگه خدایا خیلی دوست دارم ولی حالا که تو رو نمی تونم بغل کنم کتابت را بغل میکنم و میخوابم ...
پسرم هم مانند من، عشق موسیقی و صدا است تا حالا به هر سازی که میشنوه میرقصه اما از این پس خودش هم ساز میزنه ..... یعنی من و مادرش شروع کردیم به تمرین رقصیدن ...